حجة الاسلام و المسلمین دکتر خسروپناه: امروز جوانان حوزوی و دانشگاهی علاقهمند تولید علوم انسانی اسلامی هستند
هفته ششم از درسگفتارهای «طیفبندی حوزه علمیه در نسبت با علوم انسانی» با موضوع «الگویِ حِکمی اجتهادی؛ روششناسی نو برای علوم انسانی اسلامی» با سخنرانی حجتالاسلام و المسلمین دکتر عبدالحسین خسروپناه برگزار شد.
حجت الاسلام و المسلمین دکتر خسروپناه در ابتدا دو مقدمه را متذکر شد، مقدمه اول اینکه؛ اکثر کسانی که در موضوع علم دینی فعالیت داشتهاند، چه در ایران و چه خارج ایران، به تعریف و مبانی علم دینی پرداختهاند و کمتر به بیان الگو یا روششناسی اسلامیسازی علوم رو آوردهاند.
ایشان در مقدمه دوم، علوم انسانی مورد نظر خود را شامل علوم رفتاری و اجتماعی دانست و گفت: ممکن است بتوانیم تعریف واحدی از اسلامیسازی علوم ارائه کنیم، اما الگوی واحدی برای اسلامیسازی همه علوم نمیشود ارائه کرد. اما چون علوم اجتماعی، ساختار واحدی دارند میتوانیم الگوی واحدی برای اسلامیسازی آن ارائه کنیم.
وی در چگونگی رسیدن به ایده الگوی حِکمی اجتهادی گفت: برای مفاهمه با فضای علمی امروز جهان باید با ادبیات خود آنها گفتگو کنیم و به همین دلیل، سراغ علوم اجتماعی مدرن و روش کار آنها رفتیم و به این نتیجه رسیدیم که تمام علوم انسانی و اجتماعی مدرن سه کار مهم انجام میدهند: اول توصیف انسان مطلوب، بعد توصیف انسان تحقق یافته و در آخر، تغییر انسان تحققیافته به انسان مطلوب. ما نیز برای مفاهمه، همین الگو را برای تبیین نظریه خود انتخاب کردیم. در این الگو، انسان عنوان مشیر است و شامل رفتارها، نهادها و جامعه میشود.
استاد حوزه و دانشگاه، تمدن غرب را زاییده اومانیسم دانست و تعریف انسان مطلوب مدرن را از ایدئولوژی متأثر خواند؛ ایدئولوژیها نیز در علوم و فلسفه مدرن ریشه دارند و فلسفه مدرن زاییده عقلانیت مدرن است که اومانیسم و سوبژکتیویسم و سکولاریسم، آن را تولید کرده است. در واقع، این سه مثلثی هستند که قبل از فلسفه در رنسانس شکل گرفتهاند و بر سه عرصه اصلی زندگی، یعنی هنر، سیاست و مذهب تاثیر گذاشتند. در رأس این مثلث، اومانیسم قرار دارد؛ اومانیسم یا انسانمحوری که با خدا قابل جمع نیست. اساساً مدرنیته، یعنی انسان میخواهد مستقلاً روی پای خود بایستد و از خدا هیچ کمکی نمیخواهد.
ریاست مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه در ادامه به تبیین الگوی حِکمی اجتهادی پرداخت و خاطرنشان کرد: هرکس بخواهد علم اسلامی تولید کند، باید در گام اول، مبانی هستی شناسی، معرفتشناسی، انسانشناسی، ارزششناسی و غایتشناسی خود را معین کند. علمای ما به برخی از این مبانی پرداختهاند، اما در مسیر تولید علوم انسانی اسلامی باید هر پنج مبنا را تبیین کنیم. مشارب مختلف فلسفی و کلامی، هر کدام بر اساس مبانی در موارد گوناگون، نظر خاص خودشان را دارند.
در گام دوم، مکاتب اجتماعی یا ایدئولوژی اجتماعی که اصولی اجتماعی چون آزادی اجتماعی، عدالت اجتماعی و تعاون اجتماعی را تولید میکنند مبتنی بر مکاتب فلسفی هستند.
گام سوم، توصیف انسان اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مطلوب است. در برخی از این حوزهها کارهایی انجام شده است اما باید برای توصیف انسان مطلوب در تمام این حوزهها نظریه تولید کنیم.
گام چهارم، توصیف انسان محقَق است و گام پنجم، تغییر انسان محقق به مطلوب است.
نویسنده کتاب در جستجوی علوم انسانی اسلامی در ادامه، تغییر انسان محقَق به مطلوب را مستلزم فعالیت در سه حوزه دانست؛ فعالیت اول در حوزه قانونسازی، قوانین انسان محقَق را عوض میکند. در واقع، انسان محقَق با قانون تغییر رفتار میدهد. من معتقدم ریشه هر آسیبی در مملکت ما در قوه مقننه است و قوانین ما ضعیف هستند.
فعالیت دوم در حوزه راهبردها و سیاستهاست. یکی از راههای تغییر انسان محقَق استفاده از راهبردها و سیاستها برای تغییر انسان میباشد. فعالیت سوم، نهادسازی و ساختارسازی است که این بخش، بسیار مهم است. مثلاً بانک یک ساختار سرمایهداری است و سود آن به جیب سرمایهداران میرود، حتی اگر ما با فقه بخواهیم دستی به سر و روی آن بکشیم چون ساختار مشکل دارد، فقه در خدمت ساختار قرار میگیرد و کاری از پیش نمیبریم.
نظریهپرداز علوم انسانی گفت: ادعای ما این است که ما میتوانیم با اجرای الگوهای مورد نظر همه گامها را اسلامی کنیم و معتقدیم مهمترین راه برای تولید دانش جدید، روششناسی است. ما در روششناسی حِکمی اجتهادی همه گامها را پوشش میدهیم.
وی در ادامه به تعریف روششناسی پرداخت و آن را شناخت مبانی و قواعد و خود روش دانست و فرایند حرکت از مبانی و قواعد و رسیدن به نتیجه و به عبارت دیگر، نحوه چیدن مبانی و قواعد برای رسیدن به نتیجه را «روش» عنوان کرد.
وی در توضیح روششناسی حِکمی اجتهادی گفت: ما در اینجا روش استدلال عقلی را استفاده میکنیم؛ یعنی بدیهیات اولی و ثانوی، بهعلاوه شکلهای منطق صوری، ما را به تولید گزارههای نظری میرساند. همچنین ما نیازمند روش استدلال تجربی هستیم؛ یعنی بدیهیات اولی و ثانوی بهعلاوه مشاهده و استقراء براساس علم آمار و منطق احتمالات با استفاده از تکنیکهای میدانی، بهعلاوه شکلهای منطق صوری (قیاس اقترانی واستثنایی) که نتیجه آن را تولید گزارههای ظنی میدانیم.
استاد حوزه یکی از مشکلات جدی حوزه را خلأ روش در حوزه عنوان کرد و گفت: در حوزه، مبانی و قواعد را یاد میدهند اما روش را یاد نمیدهند؛ یعنی به طلبه نمیگویند چگونه باید مبانی و قواعد را کنار هم قرار دهیم تا به نتیجه برسیم. مثلاً فرد باید یک دهه درس خارج بخواند تا بتواند روش استاد را یاد بگیرد و حال اینکه اگر استاد، روش را به طلبه یاد بدهد خیلی زود طلبه میتواند با چیدن مبانی و قواعد به استنتاج دست پیدا کند.
وی در ادامه، روش اجتهادی مورد نظر را چهار قسم دانست و به تبیین هر یک از اقسام پرداخت؛ اجتهاد قسم اول، روش متداولی است که مجتهدان در حوزههای فعلی استفاده میکنند و با استفاده از قواعد زبانشناختی، فهمشناختی، حدیثشناختی و قواعد اصولی به سراغ منابع میروند و گزارههای کلی و قواعد فقهی را استنباط و با بهرهگیری از موضوعشناسی، گزارههای مستنبَط را بر مصادیق و گزارههای جزئی تطبیق میکنند.
اجتهاد قسم دوم: بنده در این قسم اصل محتوا را از شهید صدر در تفسیر موضوعی گرفتهام. در این روش، ابتدا شناخت حوادث و نظریههای جدید اتفاق میافتد. مرحله بعد، کشف و بازسازی پرسشهای نوین است. در این مرحله، خود سؤالها بازسازی میشوند. مرحله بعد، عرضه پرسشهای نوین به متون دینی و استنطاق متون دینی با استفاده از قواعد زبان و فهم و حدیثشناختی و قواعد اصولی است. البته منظور از استنطاق، تطبیق و تحمیل بر متن نیست بلکه خود متن باید زبان بگشاید. مرحله آخر این قسم، کشف گزارهها و پاسخهای نوین است.
اجتهاد قسم سوم: این قسم برعکس اجتهاد قسم دوم است. ما در این قسم، متون را استنطاق نمیکنیم، بلکه فکتهای انسانی و اجتماعی را استنطاق میکنیم و سؤالهای متعدد از فکتهای اجتماعی و انسانی میپرسیم که از رهگذر این سؤالات، مسائل زیادی برای ما روشن میشود. تفاوت ما با علوم انسانی مدرن در این بخش، ناشی از تعریف متفاوت ما از انسان مطلوب است که ما را به سؤالاتی متفاوت از سؤالات علوم انسانی مدرن وا میدارد. در این روش، پرسشهای کاربردی مبتنی بر تلقی ما از انسان مطلوب استخراج میشود و این پرسسشها بر پدیدههای انسانی و اجتماعی عرضه میشود و با روشهای میدانی به کشف پاسخهای جدید و گزارههای توصیفی نوین دست مییابیم.
اجتهاد قسم چهارم، نهادسازی و ساختارسازی میکند. ساختار، اهمیت بسیاری دارد و معمولاً ارادهها مقهور ساختارها هستند و ساختارها بر ارادهها حاکمیت میکنند. حتی خواص نیز در بسیاری موارد مقهور ساختار هستند. ما میتوانیم در حوزه، ساختاری داشته باشیم که 70 درصد ورودیهای ما مثل شهید مطهری شوند. افرادی با استعدادها و ارادههای فعلی، اما ساختاری غیر از ساختار موجود باید ایجاد کنیم. پس باید ساختارسازی کنیم و ساختارسازی نیاز به روششناسی دارد و روش پیشنهادی ما در الگوی حِکمی اجتهادی این است که بعد از ایجاد و کشف مبانی و اهداف حِکمی، اصول اجتماعی را از آنها استخراج کنیم. اصول اجتماعی بر ارزشهای اخلاقی و فقهی اثر میگذارند و ارزشهای فقهی و اخلاقی، عقلانیت اسلامی را رقم میزنند و در نهایت، این عقلانیت ما را به تولید ساختار مطلوب رهنمون میشود.
حجتالاسلام و المسلمین خسروپناه در ادامه به تبیین قلمرو کارکرد هر یک از اقسام روش اجتهاد در الگوی حِکمی و اجتهادی پرداخت و گفت: روش عقلی و روش اجتهادی قسم اول و دوم تا چهار مرحله میتواند کارکرد داشته باشد؛ یعنی در مرحله تعیین مبانی فلسفی و اصول اجتماعی و توصیف انسان مطلوب. اما در توصیف انسان محقق شخصی، روش تجربی و اجتهادی قسم سوم را به کار میگیریم.
در مرحله آخر و تغییر انسان محقَق به انسان مطلوب، نیازمند قانونسازی و راهبردسازی با روش اجتهادی قسم دوم هستیم؛ اما در این مرحله، باید نهادسازی و ساختارسازی را از روش اجتهاد قسم چهارم به دست آوریم.
در جلسه دوم این درسگفتار، دکتر خسروپناه در تبیین جایگاه حوزه و دانشگاه در الگوی حِکمی اجتهادی گفت: توصیف انسان مطلوب وظیفه حوزه و توصیف انسان محقَق، وظیفه دانشگاه و تغییر انسان محقَق به انسان مطلوب کار فقها و علما و حقوقدانان است که حوزه و دانشگاه باید در این مرحله حضور داشته باشند. همگرایی در تولید علوم انسانی اسلامی، ضرورتی انکار ناپذیر دارد و علت حاکمیت غرب در این عرصه، همگرایی آنها است. مثلاً میبینیم پیاژه از آوردههای فلسفی کانت بهره میگیرد و نظریه رشد را ارائه میدهد، ولی ما نهتنها همگرایی نداریم بلکه دچار واگرایی هستیم و هر شخصی که وارد این عرصه میشود میخواهد از صفر شروع کند. ضمن اینکه جایگاه خود را نمیشناسد و از تولیدات قبل از خود بهره نمیبرد. اسلامیسازی علوم انسانی پروژهای پروسهای است و در تولید علوم اجتماعی اسلامی نیاز به مدیریت کلان داریم تا بتوانیم بسترسازی لازم را داشته باشیم. بعد از تعیین نظریه، باید ساختار پیشنهاد و ایجاد شود تا نظریهپرداز تولید کنیم و بستر تولید علوم انسانی اسلامی را بهوجود آوریم.
نظریهپرداز علم دینی در آخرین بخش سخنان خود با گلایه از روشنفکران گفت: در حال حاضر، برخی روشنفکران به دروغ کارهای عظیمی که انجام شده را نادیده میگیرند و طعنه میزنند که چرا علوم انسانی اسلامی تولید نمیکنید که مشکلات کشور را حل کند؟! درحالیکه، باید نظریات بسیاری در عرصههای مختلف یک علم تولید شود تا کمکم این نظریهها بتوانند دیسیپلین علمی پیدا کنند. ما اکنون در مرحله تولید نظریهها هستیم. البته نظریات بسیاری تولید شده اما هنوز تراکم آنها به حد تولید دیسیپلین یک علم نرسیده است، اما اینکه بگویید کاری انجام نشده و سیاهنمایی کنیم، دروغ بزرگی است. تولید علم، کار سنگین و زمانبر و فرآیندی است و در هیچ مقطعی از تاریخ اسلام سراغ نداریم که جوانان حوزوی و دانشگاهی تا این حد علاقهمند به تولید علم باشند.
آخرین جلسه درسگفتار مدرسه آفاق حکمت در سال جاری، پنجشنبه نوزده اسفند با سخنرانی حجتالاسلام و المسلمین دکتر بستان با موضوع «پارادایم اجتهادی دانش دینی (تبیین رویکرد پژوهشگاه حوزه و دانشگاه به علوم انسانی اسلامی)» و سخنرانی حجتالاسلام و المسلمین رضا غلامی، رئیس مؤسسه پژوهشی علوم انسانی صدرا به عنوان سخنران اختتامیه به منظور تبیین رویکرد مؤسسه صدرا و کنگره بینالمللی علوم انسانی اسلامی در سالن همایشهای غدیر قم برگزار خواهد شد.